دانلود رمان فاز تنهایی اثر ریحانه صدری با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان این رمان راجب دختر فرانسوی به اسم ماریا است که به سبب حرفه پدرش که پلیس هست مورد تهدید گروهی از مافیا قرار می گیرد ، او ناچار می شود با امیرعلی که یک پلیس متعصب ایرانی است ازدواج کند و با امیرعلی به ایران بیاید ، اختلاف فرهنگی و عقیدتی این دو شخص پیشامدی به وجود می آورد که خواندنش خالی از لطف نیست …
ماریا … ماریا … ماریا
با کلافگی پتو رو از سرش کنار زد فقط یک نفر جرات می کرد بدون اجازه به اتاق او بیاد.
ماریا : تو هیچ وقت آدم نمیشی.
بهار سر خوشان خندید و گفت : مگه فرشته ها هم آدم میشن از کی تا حالا ؟
ماریا : چی میخوای ؟
بهار : پاشو ببینم ناسلامتی فردا داری میری ایران اون موقع راحت گرفتی خوابیدی . پاشو لباساتو آوردم.
ماریا: چه لباسی ؟
بهار: لباس های مخصوص ایران . تو که نمیخوای با این لباسهای نیم وجبی بری ایران .
بعد یه حالت متفکر گرفت و گفت : اینجوری بری یکی میری دو تا بر میگردی.
درسته پسر عمه من تارک دنیاست ولی دیگه نمیتونه از این زیبایی بگذره.
ماریا بالشتش را به طرف او پرتاب کرد و چند تا ناسزا هم به او گفت
در حال حاضر این چیزها براش اهمیت نداشت دوری از وطن و پدرش تنها دوستش بهار براش آزار دهنده بود.
بهار : پاشو ببین چی برات خریدم.
ماریا : یه جوری میگی انگار خودم ندیدم خوبه با هم سفارش دادیم.
بهار : عکسشو دیدی خودشو نو ندیدی که.
هفته پیش از سایت لباس های اسلامی ایرانی چند دست لباس سفارش داده بودند باورش نمیشد او که در خرید لباس اینقدر وسواس داشت …
به لینک زیر مراجعه کنید :
درباره این سایت